پیاده روی دره مقدس پرو

فهرست مطالب:

پیاده روی دره مقدس پرو
پیاده روی دره مقدس پرو

تصویری: پیاده روی دره مقدس پرو

تصویری: پیاده روی دره مقدس پرو
تصویری: گوز زدن پریانکا چوپرا هنرپیشه بالیوود در یکی از برنامه های لایف تلویزیونی |C&C 2024, ممکن است
Anonim
پیاده روی در مسیر بالای Cinco Lagunas
پیاده روی در مسیر بالای Cinco Lagunas

وقتی در اواخر سال ۲۰۱۸ عکس‌های رسانه‌های اجتماعی خودم را جمع‌آوری کردم، این چیزی است که دیدم: تصویری پوزخند از خودم در یک کافتان روان، در کنار رقصندگان Chippendales. یک نسخه خیلی برنزه از من، با اکستنشن مو، روی فرش قرمز با Gabrielle Union. پاشنه بلند هفت اینچی با جنیفر لوپز. زدن مژه مصنوعی با Cher; در یک ژست به سبک مراسم جشن با جورج کلونی (بله، من خودم موهایم را درست کردم. نه، نمی دانم به چه چیزی فکر می کردم).

سرگرم کننده، درست است؟ اما آن عکس‌ها من را نشان نمی‌دادند که پس از 10 ساعت ویرایش در یک پارکینگ کازینو، لباسی را روی سرم انداختم، زیرا باید در یک رویداد حضور داشته باشم. یا به طور مخفیانه در گوشه ای نشسته و به ایمیل های یک ناشر پاسخ می دهد. یا اینکه آخر شب لنگ لنگان وارد کلوپ بچه های کازینو می شوم تا فرزندم را ببرم، زیرا به عنوان یک مادر مجرد، نمی توانستم پرستار بچه پیدا کنم و گزینه ای برای ماندن در خانه نداشتم. (اتفاقاً در آن عکس شِر؟ با مژه‌ای که در آینه عقب به خودم چسبانده بودم، تقریباً کور شدم.)

چطور به اینجا رسیدم؟ صادقانه بگویم، مطمئن نیستم. به عنوان یک فرد درونگرا، در پایان یک شب در یک باشگاه شلوغ خسته شده بودم. من تمام انگیزه نوشتن را از دست داده بودم - همان آرزویی که در وهله اول مرا به تجارت مجله کشانده بود. دیگری منعشق، خواندن، تبدیل به یک کار طاقت فرسا شده بود. شغل من به عنوان سردبیر گروه بیشتر به سیاست تبدیل شده بود تا داستان سرایی. (من فقط می توانم در مورد تجربه خودم در شرایط بسیار خاص صحبت کنم. من بسیاری از سردبیران مجلات شاد، رضایت بخش و خلاق را می شناسم.) دیگر نمی دانستم کی هستم. بنابراین من ترک کردم.

من شغلم را در یکی از آن لحظات سینمایی رها نکردم، مانند زمانی که جنیفر آنیستون مدیر رستورانش را در Office Space کنار می‌زند ("There's my talent!"). من بی سر و صدا از صنعت مجله کنار کشیدم، یک بورس تحصیلی در یک برنامه نویسندگی گرفتم و کتابی غیرداستانی را طراحی کردم که می خواستم سال ها قبل از آن بنویسم، زمانی که هنوز خودم را یک نویسنده می دانستم. من می توانستم، به معنای واقعی کلمه و به صورت استعاری، آرایشم را پاک کنم. اما آن حرکت بزرگ من را درست نکرد. من برنامه‌ریزی شده بودم که ساعت 4 صبح از خواب بیدار شوم و در صندوق پست الکترونیکی خود به دنبال ضرب‌الاجل‌های ناپایدار، موارد اضطراری چاپی، مشکلات مترجمانی که با 15 ساعت اختلاف زمانی کار می‌کنند، بگردم. اگر در لپ‌تاپ نبودم، در تلفنم بودم و منتظر بحران بعدی بودم. و در نهایت، وقتی دانش آموز کلاس سومی ام را برای جشن گرفتن آخرین روز مدرسه اش به شام بردم، صدای کوچکی گفت: «مامان؟ آیا می توانید گوشی خود را زمین بگذارید؟ صدای من را می شنوی؟"

می دانستم که مشکلی دارم. اینجا بودم، چون برای بازیابی خلاقیتم خیلی سخت کار کرده بودم و مغزم نمی توانست سرعتش را کم کند تا شرایطم را برآورده کند. من به طرز وحشتناکی به تکنولوژی، مشغول بودن و استرس معتاد بودم.

مراحل اینکا
مراحل اینکا

فرار به پرو

مداخله من به شکل یک دعوت بود: یک سفر یک هفته ای پیاده روی در مقدس پرودره با گروهی از زنان که با برخی از آنها کار کرده و سفر کرده بودم و چند نفر را نمی شناختم. ما در Explora Valle Sagrado اقامت خواهیم داشت، اقامتگاهی که در سال 2016 توسط شرکت شیلیایی Explora ساخته شد. و در حالی که اقامتگاه مدرن و کم شیب ما، مانند تمام املاک اکسپلورا در سراسر آمریکای جنوبی، رویای یک طراح خواهد بود، ما تشویق شدیم که آن را به عنوان پایگاهی برای اکتشاف در نظر بگیریم. میزبان ما در دعوتنامه خاطرنشان کرد: «برای جدا کردن پریز آماده شوید». این یک پیاده‌روی سبک در تپه‌ها و به دنبال آن یک شب تلویزیون در اتاق نبود. اگر واقعاً در اقامتگاه به آن نیاز داشتیم، وای‌فای داشتیم، اما روزهای ما زود شروع می‌شد، با پیاده‌روی‌های چند ساعته در ارتفاعات گاهی اوقات تنبیه‌کننده، یک جلسه برنامه‌ریزی بعد از شام برای پیاده‌روی روز بعد، و افتادن در رختخواب در صفحه نمایش -اتاق رایگان در شب اگر چسباندن من بر بالای کوه و بردن سرویس سلولی من را درمان نمی کرد، هیچ چیز نمی توانست.

من کاملاً آماده نبودم که اقامتگاه چقدر زیبا خواهد بود. پس از یک روز کامل سفر و سپس ۹۰ دقیقه رانندگی از فرودگاه کوسکو به سمت شمال به دره مقدس، به Urquillos رسیدم. این اقامتگاه در پایین منظره قرار دارد و تقریباً به صورت ارگانیک از مزرعه ذرت قرن پانزدهمی بیرون آمده است. این یک مطالعه زیبا در طراحی مسئولانه است که از چوب های بومی رشته کوه آند و خشت تقویت شده ساخته شده و توسط معمار مشهور شیلیایی خوزه کروس اوواله طراحی شده است. از نظر فلسفی، تمرکز اکسپلورا بر ادغام یکپارچه با مکان‌های بسیار دورافتاده‌ای است که در آن فعالیت می‌کند. در دره مقدس پرو، پیاده روی های روزانه به ارتفاعات آند می رسند، جایی که به لطف توافق با مردم، هیچ کوهنورد دیگری را نخواهید دید.که در این مناطق آلتیپلانو زندگی می کنند و کشت می کنند. روی تزیینات لوکس اقامتگاه اکسپلورا ثابت کنید، و نگرانی این است که خودتان را به طور کامل به درک خود مکان پرتاب نکنید.

وقتی با گروه خود ملاقات کردم، کمی نزدیک به اقامتگاه قدم زدیم تا به ارتفاع کمی بالاتر از 9000 فوت بالاتر از سطح دریا عادت کنیم. ما به الگوی کوهنوردان افتادیم، دوباره خود را با دوستان قدیمی آشنا کردیم و در گفتگوهای جدید شرکت کردیم. اولین روز من بدون تلفن همراه بود و احساس پیروزی می کردم. یکی از همسفرها به من گفت: "با تو صادق خواهم بود." "من فکر کردم که شما ممکن است برای این سفر بیش از حد نیاز به تعمیر و نگهداری داشته باشید. من حساب اینستاگرام شما را دیدم."

سینکو لاگوناس
سینکو لاگوناس

پیاده روی دره مقدس

دره مقدس پر از دهکده‌های بومی کچوا، احاطه‌شده با تراس‌های کشاورزی اینکاها و زیر نظر آپوس، سبد نان پرو است که در آن ۳۰۰۰ نوع سیب‌زمینی و بیش از ۵۵ نوع ذرت کشت می‌شود. رودخانه اوروبامبا که توسط اینکاها به عنوان انعکاس زمینی کهکشان راه شیری می گذرد.

تاریخ ملک اکسپلورا به خودی خود شگفت‌انگیز است، زیرا بر روی برخی از دیوارهای مستحکم اینکاها قرار دارد که در قرن پانزدهم ام ساخته شده‌اند. یکی از همین دیوارها که در میان مزارع خود اکسپلورا کشیده شده است، مهمانان را به حمام جدیدش راهنمایی می کند. خانه استعماری قرن ۱۸ امبا استفاده از دیوارهای اینکا به عنوان پایه آن، زمانی متعلق به ماتئو پوماکاهوا، انقلابی پرویی بود که شورش کوسکو را رهبری کرد.1814 در جنگ استقلال.

در طول پنج روز آینده، نزدیک به 50 مایل از پایگاه خود در اکسپلورا را طی کردیم. ما در اطراف Cinco Lagunas پیاده‌روی کردیم که ارتفاع آن تقریباً 15000 فوت است و به تالاب‌هایی نگاه می‌کند که منعکس کننده قله پوشیده از برف Sawasiray هستند. ما از مزارع سیب زمینی کوهستانی منزوی گذشتیم که در آن کشاورزان وعده های غذایی ظهر خود را از سیب زمینی پخته شده در زیر زمین به اشتراک گذاشتند. برای تشکر از پاچاماما (زمین مادر) در طول مسیرهای پیاده‌روی‌مان، سنگ‌هایی را جمع‌آوری کردیم تا در تپه‌های آیینی انباشته کنیم یا برگ‌های کوکا را ترک کردیم. ما از اندام‌هایی که درد می‌کردند، و برای کسانی که بیماری ارتفاع دارند، سر درد می‌کردیم.

وقتی به بیش از 15000 فوت رسیدیم، لبم خود به خود شکافت. اگرچه من از علائم عادی ارتفاع زدگی رنج نمی بردم، تجربه آنژیوادم، یک واکنش آلرژیک به ارتفاع زیاد که می تواند باعث تورم بافت عمیق شود، غیرمعمول نیست. هر روز صبح، صورتم را با آب سرد می‌پاشم، روی وسایل پیاده‌روی‌ام لایه می‌ریزم و بیرون می‌روم.

کوه پوشیده از برف ورونیکا
کوه پوشیده از برف ورونیکا

در پیاده‌روی‌هایمان، که به تدریج بالاتر می‌رفت و چالش برانگیزتر می‌شد، به‌گونه‌ای صحبت می‌کردیم که افراد بدون برنامه، رو در رو، بدون صفحه‌ای در معرض دید هستند، وقتی کاری جز رسیدن به مرحله بعدی وجود ندارد. اوج. از همدیگر عکس گرفتیم، موهایی که زیر لایه‌هایی از وسایل به سرمان چسبانده شده بود، پیروزمندانه بدون حمام و بدون زرق و برق. هر شب بعد از جلسه برنامه‌ریزی‌مان، یک حمام طولانی در اتاق ساکتم می‌گرفتم، به آسمان پر سروصدا و پرستاره نگاه می‌کردم و کتابی می‌خواندم. یک کتاب کاغذی واقعی، با صفحاتی که باید ورق می زدم. وقتی زمان رفتن فرا رسید، تلفن همراهم را از ته یک کیف بیرون آوردم و تعجب کردم که چطوردر حالی که من برق را از برق جدا کرده بودم، جهان همچنان بر محور خود می چرخید. سطح استرس من به شدت کاهش یافته بود، دوستی های جدید و مهمی ایجاد کرده بودم، و جیب های فکر خلاق را که مدت ها خوابیده بود، دوباره کشف کرده بودم. در فرودگاه کوسکو، مردی وارد شد تا با من صحبت کند - تا اینکه ضایعه غول پیکر و چرکین را روی صورتم دید و به آرامی عقب رفت. من پیر وحشت زده می شد. من جدید پوزخندی زد و به کتابم برگشت.

هفته من در Sacred Valley زندگی من را تغییر نداد، اما باعث شروع راه جدید زندگی من شد. آخر هفته های من در حال حاضر، در بیشتر موارد، بدون فناوری هستند. وقتی باید روی کتابی که اکنون می نویسم تمرکز کنم، ایمیلم را خاموش می کنم و فقط به داستان فکر می کنم. من در پیاده روی با دخترم صحبت می کنم و واقعاً گوش می دهم. و گاهی اوقات به آن شب های پر ستاره و بی سروصدا در وسط مزرعه ذرت فکر می کنم که چیزی جز افکارم برای همراهی من نیست و به یاد می آورم که کی هستم.

توصیه شده: