پیاده روی موسمی به مالانا، در هیماچال پرادش هند

فهرست مطالب:

پیاده روی موسمی به مالانا، در هیماچال پرادش هند
پیاده روی موسمی به مالانا، در هیماچال پرادش هند

تصویری: پیاده روی موسمی به مالانا، در هیماچال پرادش هند

تصویری: پیاده روی موسمی به مالانا، در هیماچال پرادش هند
تصویری: خواستین زن بگیرین اینطوری شیرینشو بگیرین،چقدر دلبری میکنه دختره واسه همسرش، 2024, دسامبر
Anonim
خانه‌هایی که روی تپه‌ای سبز شیب‌دار با ابرها پراکنده شده‌اند
خانه‌هایی که روی تپه‌ای سبز شیب‌دار با ابرها پراکنده شده‌اند

باران موسمی گرم مانالی، شهر تفریحی محبوب در پای هیمالای هند در هیماچال پرادش را فرا گرفت. در حالی که در یک کافه در خیابان اصلی واشیست، آن سوی رودخانه بیس از سمت مانالی، پناه گرفته بودم، در مورد روستای نزدیک مالانا مطالعه کردم. با وجود اینکه مالانا مستقیماً 13 مایل از مانالی فاصله دارد، اما نمی تواند تفاوت زیادی با همسایه پر ترافیک خود داشته باشد. در بالای تپه‌های یک دره منزوی، جاده‌ای در نزدیکی روستا تنها در چند سال گذشته با توسعه پروژه برق آبی روی رودخانه مالانا ساخته شد.

مردم مالانا بر این باورند که آنها از نسل ارتش اسکندر مقدونی هستند، از مردان او که هنگام عبور از این منطقه جدا شده و ساکن شدند و با مردم محلی ازدواج کردند. مردم آنجا نیز نوعی سختگیرانه از غیرقابل لمس بودن را اعمال می کنند و معتقدند که همه افراد خارجی، چه هندوهای هندو و چه خارجی، غیرقابل لمس هستند. اگرچه هند در سال 1950 طبق قانون اساسی نظام کاست را لغو کرد، اما در حقیقت، این سیستم در سراسر کشور اعمال می شود. بازدیدکنندگان می توانند از مالانا دیدن کنند، اما نمی توانند چیزی را لمس کنند جز زمینی که روی آن راه می روند. در سرتاسر روستا، تابلوهایی نشان می دهد که جریمه دست زدن به معبد یا دیوارهای روستا 2 است.500 روپیه در حاشیه‌های مالانا مهمان‌خانه‌هایی وجود دارد که به روی بازدیدکنندگان باز است، اما توسط افراد غیر بومی مالانا اداره می‌شوند. آنها در محدوده واقعی روستا مجاز نیستند.

کتاب راهنمای من مالانا را به عنوان مقصد سفر یک روزه از مانالی ذکر کرده است، اما من آنقدر مجذوب صدای دهکده بودم که تصمیم گرفتم در عوض وقت بگذارم و به آنجا سفر کنم.

کوه های سنگی شیب دار با آسمان آبی و ابر
کوه های سنگی شیب دار با آسمان آبی و ابر

سفر از ناگار به مالانا

پیاده روی چهار روزه و سه شبه به مالانا از روستای نگار، ۱۴ مایلی در امتداد بزرگراه جنوب مانالی آغاز می شود. از نگر، مسیر تا گذرگاه 12000 فوتی چاندرکانی بالا می رود. این می تواند یک سفر سرد با برف در بسیاری از فصول سال باشد، اما من در طول باران های موسمی در ماه جولای در حال پیاده روی بودم. مطمئناً فصل اوج کوهنوردی در هیماچال پرادش نیست، اما همانطور که من کشف کردم، پاداش های خاص خود را ارائه می دهد.

آژانس‌ها در سرتاسر مانالی و وشیشت می‌توانند راهنماها و باربران را ترتیب دهند تا کوهنوردان را به مالانا ببرند، اما من یک آژانس کوچک خانوادگی و مستقر در ناگار را انتخاب کردم. از آنجایی که طی سال‌ها به طور گسترده در سراسر هند سفر کرده‌ام، از انجام بیشتر کارها به تنهایی عصبی نبودم، اما نمی‌خواستم بدون راهنما در میان کوه‌ها قدم بزنم. از آنجایی که این یک سفر کمپینگ بود، باید چادر، وسایل خواب و همه غذاها را نیز بردارم. یک راهنما رنجیت و دو باربر-بیا-آشپز رامش و اومش همراه من بودند. در برخی دیگر از مناطق هند (مانند لاداخ)، راهنماهای زن برای استخدام زنان مسافر در دسترس هستند. من این گزینه را برای این سفر در هیماچال پرادش نداشتم، اما مطمئن شدم کهآژانسی که با آن رزرو کردم نظرات و مراجع خوبی داشت، و در نهایت در چهار روز در حضور سه مرد احساس راحتی کردم.

باران شدید در طول شب و تا صبح روز اول به این معنی بود که ما شروعی آهسته داشتیم، اما یکی از مزیت‌های شروع پیاده‌روی از ناگار به جای مانالی این است که مسیر مسیر فقط یک رانندگی کوتاه است.

پیاده روی دو روز اول کاملاً سربالایی بود، اما زیاد شیب نداشت و از میان جنگل ها، چمنزارها و روستاهای کوچک عبور کرد. اولین دهکده ای که به آن رسیدیم رومسو بود که فقط 30 دقیقه با ناگار فاصله داشت. با خانه‌های سنگی سنتی و معبد چوبی‌اش که به سبک هیماچالی حکاکی شده است، یک مقصد سفر یک روزه ایده‌آل برای مسافرانی است که زمانی برای سفر طولانی‌تر از ناگار ندارند.

باران دوباره در رومسو شروع شد و تا پایان روز ادامه داشت. اما، نگار خود تقریباً در ارتفاع 6000 فوتی قرار دارد، و همانطور که از ارتفاع بالا می رفتیم، باران به جای رطوبت خفه کننده، خنک بود. بعد از حدود 3.5 ساعت پیاده روی به چمنزاری رسیدیم که اولین اردوگاه بود. اگر باران نمی بارید، مناظر چشمگیری از دره کولو وجود داشت، اما باران موسمی بهانه ای برای من فراهم کرد تا به چادرم عقب نشینی کنم و برای عصر مطالعه کنم. ما تنها گروهی بودیم که در آنجا اردو زدیم، هرچند رنجیت به من گفت که در ماه ژوئن که دانش‌آموزان در تعطیلات هستند، شلوغی است.

مسیر سنگی از میان مزارع چمن سبز و گل های صورتی
مسیر سنگی از میان مزارع چمن سبز و گل های صورتی

باران شدیدی در طول شب بارید، و اگرچه توانستم خشک بمانم، آب از لایه‌های زیرین چادرم نفوذ کرد و بیشتر وسایلم را خیس کرد. خوشبختانه،یک دست لباس روی هر چیز دیگری قرار داشت و آنها خشک می ماندند، بنابراین من مجبور نبودم لباس خیس بپوشم.

دومین روز پیاده روی بسیار شبیه روز اول بود: در میان جنگل ها و چمنزارها، با باران متناوب، سربالایی. من شروع به زیر سوال بردن حکمت راهپیمایی در اوج باران های موسمی کردم، اما از اینکه حداقل زالو وجود نداشت، سپاسگزار بودم.

روز سوم بهتر آغاز شد، فقط با اندکی باران. روزی بود که به من گفته بودند منتظرش باشم، وقتی به مالانا برسیم. اما نه قبل از عبور از گذرگاه بلند چاندرکانی، که دره کولو را به دره مالانا متصل می کند، که خود به دره پارواتی فراتر متصل می شود. روز با یک فرود بسیار شیب دار به سمت کمپ ما در بالای مالانا به پایان می رسد.

صعود به گردنه به طرز شگفت انگیزی آسان بود. ما حدود 90 دقیقه پیاده روی زیر گردنه کمپ زده بودیم، اما بیشتر یک پیاده روی ملایم در سربالایی از میان چمنزارها بود. گذرگاه چاندرکانی در ارتفاع 12000 فوتی آنقدر بلند است که مسافران ممکن است احساس سرگیجه، تنگی نفس یا سردرد ناشی از ارتفاع کنند. من متوجه ارتفاع نشدم، اما شاید به این دلیل بود که چند هفته در ارتفاعات لاداخ گذراندم. مسافرانی که از ارتفاعات پایین تر می آیند باید توجه داشته باشند که ممکن است در گردنه چاندرکانی احساس ناخوشایندی داشته باشند، اما این احتمالاً کوتاه مدت خواهد بود زیرا مسیر به زودی به شدت پایین می آید. ساده ترین راه درمان بیماری ارتفاع پایین رفتن است.

ابرهای باران دوباره مناظر را پنهان کردند، اما حداقل برفی برای عبور از آن وجود نداشت. برف می تواند تا ماه ژوئن در تمام طول راه وجود داشته باشد، بنابراین عاقلانه است که در هر زمان برای این سفر آماده باشیدزمان سال.

چمنزارهایی که از گردنه به سمت پایین منتهی می‌شد پر از گل‌های وحشی درخشان و رنگارنگ بود و با صدای زنبورها زمزمه می‌کرد. اگرچه به اندازه مسیر دره گل ها در اوتاراکند معروف نیست، فرش های گل در اینجا به همان اندازه چشمگیر هستند. اسنپدراگون های بنفش، فراموشکارهای آبی ریز، گل های مروارید زرد، گل های خشخاش مانند قرمز روشن (که خشخاش نبودند) و انواع گل های صورتی، بنفش، آبی، زرد، قرمز که نمی توانم نامشان را بسازم برای هر لحظه ناراحتی نمناکی که تا آن نقطه از راهپیمایی احساس می کردم.

خانه های روی دامنه تپه با دود در پیش زمینه
خانه های روی دامنه تپه با دود در پیش زمینه

نزول به مالانا

برای خوردن ناهار پیک نیک خود در بالای مسیر سراشیبی به مالانا توقف کردیم. پس از انجام چند سفر هیمالیا، می‌دانستم که فرود اغلب چالش‌برانگیزتر از صعود است، اما نمی‌دانستم که این کار چقدر دشوار است. مسیر ناگار به مالانا به عنوان "سرسخت" رتبه بندی شد و پس از دو روز اول، من فکر کردم که نادرست است. اما، در پایان روز سوم، دلیل آن را فهمیدم. "مسیر" از گردنه چاندرکانی به سمت مالانا از میان شاخ و برگ های انبوه و مرتفع و بر فراز صخره های شیب دار می گذشت. جاده از طریق دره مالانا به طرز سرگیجه‌آوری شیب‌دار و طولانی بود. چون فصل باران های موسمی بود مسیر خیس بود اما خوشبختانه در این روز باران چندانی نبارید. بعد از حدود یک ساعت، پاهایم بی اختیار شروع به لرزیدن کرد و مجبور شدم بیشتر قسمت پایین را به رنجیت تکیه دهم. کل فرود حدود چهار ساعت طول کشید.

هنگامی که راهنمایان من در یک خط الراس کوچک بالای مالانا اردو زدند، مناز مناظر واضح غروب خورشید در پایین دره مالانا و به سمت دره پارواتی لذت برد. اولین عصر صاف پیاده روی.

صبح روز بعد وارد خود مالانا شدیم، فقط ده دقیقه از محل کمپینگ در سراشیبی. مالانا یکی از منزوی‌ترین سکونتگاه‌های هیماچال پرادش بود تا اینکه چندین سال پیش و همزمان با پروژه برق آبی، جاده از طریق دره مالانا ساخته شد. روستای مالانا تنها سکونتگاه در دره مالانا است. از آنجایی که ساکنان آن بسیار مخفی هستند (و به زبان خودشان، کاناشی صحبت می کنند)، مشخص نیست که چند نفر واقعاً در آنجا زندگی می کنند. به هر حال بیش از چند صد نفر نیست.

رانجیت مرا به معبد نشان داد، اگرچه اجازه ورود به آن را نداشتیم. از کنار مدرسه کوچک و کتابخانه که هر دو بسته بودند گذشتیم. آتش سوزی جدی در سال 2008 بسیاری از قدیمی ترین جاذبه های فرهنگی مالانا را نابود کرده بود. مالانا حال و هوای بسیار متفاوتی با دیگر شهرهای هیماچال پرادش دارد که تمایل دارند بسیار مرتب، مرتب و آرام باشند. اگرچه احساس ناخوشایندی نداشتم، و چند گردشگر دیگر در اطراف حضور داشتند، شاید می دانستم که به خاطر دست زدن به دیواری که کمی احساس ناراحتی به من می کرد جریمه می شدم.

تمام بدنم از فرود روز قبل درد داشت و به اشتباه فکر می کردم روز آخر پیاده روی آسان است. اما ما مجبور شدیم از طریق دره مالانا به سمت جاده فرود بیایم، البته این بار در مسیر پیاده‌روی مشخص‌تری. حدود 90 دقیقه طول کشید تا به سمت جاده ای در پایین دره مالانا فرود بیایید، جاده ای که در کنار رودخانه شیب دار و سفیدآبی مالانا قرار داشت و روی صخره ها می چرخید. مادو ساعت دیگر در امتداد جاده قدم زدیم و به دره وسیع‌تر پارواتی رسیدیم که دره مالانا از آن منشعب می‌شود. وقتی به نقطه تلاقی دو دره رسیدیم، مشخص بود که طرفین دره مالانا چقدر شیب دار است و این شاخه کوچک چقدر دور است.

این جایی است که قرار بود با پیک آپ خود ملاقات کنیم تا دو یا سه ساعت ما را به ناگار برگردانیم. اما با ما تماس گرفتیم که گفتیم جیپ لاستیک پنچر شده است و در مکانیک شهر جهاری تعمیر می‌شود و نمی‌تواند تمام راه را برای سوار کردن ما طی کند! بنابراین، مجبور شدیم پله‌های بیشتری را تا جهاری پایین بیایم. من واقعاً تا آخر کار داشتم ول می‌کردم، اما مشتاقانه منتظر بازگشت به وشیشت و غوطه‌ور شدن در چشمه‌های آب گرم طبیعی و فضای باز در مرکز روستا بودم - دقیقاً همان کاری که روز بعد انجام دادم.

توصیه شده: