صنایع دستی ناحیه کوچ در گجرات، هند

فهرست مطالب:

صنایع دستی ناحیه کوچ در گجرات، هند
صنایع دستی ناحیه کوچ در گجرات، هند

تصویری: صنایع دستی ناحیه کوچ در گجرات، هند

تصویری: صنایع دستی ناحیه کوچ در گجرات، هند
تصویری: آلت پرستی در هند ورود افراد زیر 18 ممنوع 2024, دسامبر
Anonim
پارچه گلدوزی شده که از بند رخت جلوی خانه ای تزئین شده با سقف حصیری آویزان شده است
پارچه گلدوزی شده که از بند رخت جلوی خانه ای تزئین شده با سقف حصیری آویزان شده است

من و شوهرم به مدت سه ماه در بمبئی پرجنب‌وجوش و شلوغ زندگی می‌کردیم که متوجه شدیم در امتداد جاده‌ای خاکی با یک اتوریکشا که توسط مردی به نام بهارات رانندگی می‌شد، برخورد کردیم. اطراف ما را میدان‌های روغن کرچک، مرداب‌های پر از پرندگان، و ماسه‌ها شن و ماسه صاف احاطه کرده بودند. گاهی اوقات خوشه هایی از کلبه های گلی کم ارتفاع و زنان و دخترانی را می دیدیم که با کوزه های آب روی سرشان راه می رفتند. در یک نقطه، در کنار یک آبخوری بزرگ توقف کردیم که در آن شترها و گاومیش ها نوشیدند و شنا می کردند در حالی که چند چوپان در آن نزدیکی مراقب بودند.

ما در منطقه کوچ در گجرات بودیم، ایالت هند که بین ماهاراشترا، جایی که بمبئی واقع شده است، و مرز پاکستان در شمال قرار داشت. این هند دورافتاده و روستایی بود، کاملاً متفاوت از بمبئی شلوغ (نام قدیمی بمبئی که اکثر مردم محلی هنوز از آن استفاده می‌کنند) که ما به آن عادت کرده بودیم. بمبئی مملو از انبوهی از مردم رنگارنگ است که در خیابان‌های باریک آن و اطراف آن هجوم می‌آورند و سعی می‌کنند از چرخیدن دوچرخه‌ها و اتوریکشاوها در اطراف تاکسی‌های نامرتب در حالی که بوق‌های بی‌پایان بوق می‌زنند، اجتناب کنند. مه غلیظ و خاکستری از آلودگی در کل شهر آویزان است، فضای شخصی به سختی می توان یافت، و بوها و صداها تقریباً همه جا شما را بمباران می کند - بمبئی اینجاست.با انسانیت می لرزد و در نوع خود زیباست. اما همچنین خسته کننده.

ما برای فرار به کوچ آمدیم، تا در فضاهای باز و طبیعت خیره کننده خوش بگذرانیم، و صنعتگرانی را که در موردشان بسیار شنیده بودیم ملاقات کنیم. زمان ما در هند ما را در سراسر کشور پهناور، از جمله توقفگاه های محبوب در سراسر مثلث طلایی و فراتر از آن، برد، اما ما به دنبال چیزی متفاوت بودیم، جایی که کمتر سفر کنیم. دوستان ما قول دادند که کوچ شبیه هیچ بخش دیگری از هند یا جهان نیست. و حق با آنها بود.

راه خود را به Bhuj

Bhuj، بزرگترین شهر کوچ، تنها حدود 3 ساعت با مرز پاکستان فاصله دارد. برای رسیدن به آنجا، باید از بمبئی به احمدآباد، پایتخت گجرات پرواز می‌کردیم و سپس با قطار هشت ساعته به سمت غرب رفتیم. (اگرچه پرواز به بوج در واقع یک گزینه است.)

Bhuj تا حدودی یک شکوه محو شده است. شهر قدیمی محصور شده در سال 1500 تأسیس شد و توسط سلسله Jadeja از راجپوتس، یکی از قدیمی‌ترین سلسله‌های هندو، برای صدها سال اداره می‌شد تا اینکه هند در سال 1947 جمهوری ایجاد کرد. قلعه بزرگی در بالای تپه در بوج وجود دارد که محل آن بود. بسیاری از نبردها، از جمله حملات مغول ها، مسلمانان و انگلیسی ها. این شهر همچنین متحمل زمین لرزه های زیادی شده است که آخرین آن در سال 2001 بود که منجر به تخریب ویرانگر ساختمان های باستانی و تلفات جانی بسیاری شد. در حالی که در سال‌هایی که هنوز شاهد بسیاری از ساختمان‌های نیمه‌ویران و جاده‌های ویران بودیم، بهبودهایی صورت گرفته است.

وقتی سرانجام به بوهج رسیدیم، اولین توقف ما آینه محل بود، کاخی که قدمت آن به قرن هجدهم بازمی گردد و اکنون به موزه تبدیل شده است. داشتیم نگاه میکردیمبرای پرامود جتی، مردی که (به معنای واقعی کلمه) کتاب کوچ، تاریخ، قبایل و صنایع دستی قبیله ای را نوشت. به عنوان متصدی سابق موزه آیینه محل و کارشناس ساکن 875 روستا و ساکن کوچ، هیچ راهنمای بهتری برای این منطقه از آقای جتی وجود ندارد.

او را دیدیم که بیرون از آینه محل نشسته است و پس از بحث در مورد آنچه می خواستیم ببینیم، یک برنامه سفر برای ما ایجاد کرد و ما را با یک راننده و راهنما بهارات وصل کرد. صبح روز بعد، بهارات ما را سوار اتوریکشا خود کرد و در راه بودیم و شهر را پشت سر گذاشتیم.

سقف کلبه رنگارنگ با مربع های آبی، قرمز، زرد و بنفش و تیرهای نگهدارنده صورتی. هر مربع یک آینه گرد کوچک در ir دارد
سقف کلبه رنگارنگ با مربع های آبی، قرمز، زرد و بنفش و تیرهای نگهدارنده صورتی. هر مربع یک آینه گرد کوچک در ir دارد
سفید دیواری با تزئینات گلی بود که با آینه های کوچک تزئین شده بود
سفید دیواری با تزئینات گلی بود که با آینه های کوچک تزئین شده بود
دیوار تزیین شده خانه با آینه های کوچک که هنرمندانه بر روی دیوار سبز نعنایی رنگ و رو رفته چیده شده اند
دیوار تزیین شده خانه با آینه های کوچک که هنرمندانه بر روی دیوار سبز نعنایی رنگ و رو رفته چیده شده اند
نمای نزدیک از طرح دیوار آینه کاری با نقوش گل در کوچ هند
نمای نزدیک از طرح دیوار آینه کاری با نقوش گل در کوچ هند

روستاهای کوچ

سه روز بعد گردبادی بود از کاوش در روستاها، آشنایی با قبایل مختلف و صنایع دستی باورنکردنی آنها، و ملاقات با افراد سخاوتمند بسیاری که ما را به خانه هایشان دعوت کردند. و این چه خانه هایی بود! اگرچه کوچک (فقط یک اتاق)، به راحتی می‌توان فهمید که هنر برای مردم کوچ چقدر مهم است. اینها فقط کلبه های گلی ساده نبودند: بسیاری از آنها از داخل و خارج با آینه کاری پیچیده ای که در گل حجاری شده چسبانده شده بود پوشانده شده بودند به طوری که در زیر نور خورشید می درخشند، در حالی که برخی دیگر با رنگ های روشن رنگ آمیزی شده بودند. مفصلآینه کاری در داخل ادامه داشت، گاهی اوقات به عنوان مبلمان، تلویزیون و ظروف در دست داشت، و گاهی اوقات به عنوان تزئین خالص عمل می کرد.

در طول این سه روز، با افرادی از چندین قبیله مختلف (Dhanetah Jat، Gharacia Jat، Harijan و Rabari) آشنا شدیم که در روستاهای Ludiya، Dhordo، Khodai، Bhirendiara، Khavda و Hodka زندگی می کردند. تقریباً هیچ‌کس انگلیسی صحبت نمی‌کرد (که اکثر هندی‌های شهری این کار را می‌کنند)، در عوض به یک گویش محلی و کمی هندی صحبت می‌کردند. با یک مانع زبانی و فاصله قابل توجه بین روستاها، ما به سرعت دیدیم که داشتن یک راهنمای آگاه در کوچ چقدر ضروری است. بدون بهارات، ما نمی توانستیم تقریباً به اندازه آن ببینیم یا تجربه کنیم.

از طریق بهارات، ما آموختیم که بیشتر مردان در مزارع کار می کنند، گاو و گوسفند را چرا می کنند، در حالی که زنان از خانه مراقبت می کنند. برخی از قبایل کوچ نشین یا نیمه کوچ نشین هستند و از جاهایی مانند جیسالمر، پاکستان، ایران و افغانستان به کوچ ختم شدند. هر قبیله دارای نوع خاصی از لباس، گلدوزی و جواهرات است. به عنوان مثال، زنان جات، گلدوزی های مربعی پیچیده را روی گردن می دوزند و روی لباس های قرمز می پوشند، در حالی که مردان به جای دکمه و عمامه سفید، لباس تمام سفید با کراوات می پوشند. هنگام ازدواج، به زنان رابری گردن بند طلای خاصی داده می شود که با چیزی شبیه به طلسم مزین شده است. با بررسی دقیق تر (و با توضیح)، مشخص شد که هر یک از این طلسم ها در واقع یک ابزار هستند: خلال دندان، گوش گیر و سوهان ناخن که همگی از طلای جامد ساخته شده اند. زنان رابری همچنین گوشواره‌های پیچیده‌ای را در سوراخ‌های متعدد گوش استفاده می‌کنند که لبه‌های آن‌ها کشیده می‌شود و برخی از مردان نیز این گوشواره‌ها را دارند.سوراخ های بزرگ گوش نیز زنان حریجان حلقه‌های بینی بزرگ به شکل دیسک، تونیک‌هایی با رنگ‌های روشن و گلدوزی شده و دسته‌هایی از دستبندهای سفید روی بازوها و دسته‌های رنگی که از مچ دستشان بالا می‌رود، می‌پوشند.

گوشواره های طلایی استادانه روی یک زن هندی با لاله گوش کشیده
گوشواره های طلایی استادانه روی یک زن هندی با لاله گوش کشیده

بهارات ما را به خانه های مختلف برد تا با روستاییان ملاقات کنیم. همه بسیار خوش برخورد و دوستانه بودند، که من را تحت تأثیر قرار داد. در ایالات متحده، جایی که من اهل آن هستم، عجیب است که یک بازدیدکننده را به خانه یک غریبه بیاوریم تا ببینیم چگونه زندگی می کنند. اما در کوچ با آغوش باز از ما استقبال کردند. ما این نوع مهمان نوازی را در سایر نقاط هند نیز تجربه کردیم، به ویژه با افرادی که کاملاً فقیر بودند و بسیار کم بودند. هر چقدر هم که وضع معیشتی شان حقیر باشد، ما را به داخل دعوت می کردند و چایی به ما می دادند. این یک حسن نیت معمولی بود و احساس گرما و سخاوت غیرقابل انکار را ایجاد می کرد که گاهی اوقات به عنوان یک مسافر به سختی می توان به آن دست یافت.

دستهای نزدیک در حال گلدوزی روسری در کوچ
دستهای نزدیک در حال گلدوزی روسری در کوچ
یک ظرف سفالی و درب روی چهارپایه. این ظرف با رنگ سیاه و سفید تزئین شده است
یک ظرف سفالی و درب روی چهارپایه. این ظرف با رنگ سیاه و سفید تزئین شده است
استفاده از ماشین تراش برای اعمال رنگ به یک تکه چوب در کوچ
استفاده از ماشین تراش برای اعمال رنگ به یک تکه چوب در کوچ
مردی که روی یک تکه پارچه قرمز طرحی زرد نقاشی می کند
مردی که روی یک تکه پارچه قرمز طرحی زرد نقاشی می کند

صنایع دستی قبیله ای کوچ

هنگامی که در اطراف کوچ سفر می کردیم، برخی از افراد سعی کردند برخی از صنایع دستی خود را به ما بفروشند و مرا تشویق کردند که دستبندهای نقره ای ضخیم را امتحان کنم، در حالی که برخی دیگر به ما اجازه دادند تا آنها را در حین کار مشاهده کنیم. چند نفر به ما غذا دادندو چای، و گهگاه ناهار می خوردیم و پیشنهاد می کردیم برای یک وعده غذایی ساده از نان تخت و کاری سبزیجات، چند روپیه بپردازیم. صنایع دستی از روستایی به روستای دیگر متفاوت است، اما همه آنها چشمگیر بودند.

روستای خاودا دارای سبک منحصر به فردی از سفال های سفالی تزئین شده است. مردان وظیفه پرتاب و شکل دادن به چرخ را بر عهده دارند، در حالی که زنان تزئینات ساده خط و نقطه را با استفاده از رنگ بر پایه خاک رس نقاشی می کنند. ما خانمی را دیدیم که بشقاب را روی پایه چرخشی قرار داد که به آرامی می چرخید و برس نازکی را در جای خود نگه می داشت تا خطوطی کاملاً یکنواخت ایجاد کند. پس از تزئین، ظروف سفالی قبل از پخت در اجاقی که با چوب خشک و سرگین گاو کار می‌کند، در مقابل نور خورشید خشک می‌شود، سپس روی آن را با ژرو، نوعی خاک، می‌پوشانند تا رنگ قرمز نمادین به آن ببخشد.

در روستای نیرونا، جایی که صدها سال پیش بسیاری از مهاجران هندو از پاکستان آمده بودند، سه هنر باستانی را در عمل دیدیم: زنگ های مسی دست ساز، ظروف لاکی، و نفس نفس زدن روگان. مردم کوچ از زنگ های مسی دور گردن شتر و گاومیش برای ردیابی حیوانات استفاده می کنند. ما Husen Sidhik Luhar را ملاقات کردیم و او را تماشا کردیم که زنگ‌های مسی را از ضایعات فلزی بازیافتی بیرون می‌آورد و به جای جوشکاری با استفاده از بریدگی‌های متصل به هم شکل می‌دهد. زنگ ها در 13 سایز مختلف از خیلی کوچک تا خیلی بزرگ هستند. ما چندین خریدیم، زیرا آنها، البته، زنگ‌های زنگ و تزئینات زیبایی در فضای باز نیز می‌سازند.

لاک‌کاری پیچیده Nirona توسط هنرمندی ساخته می‌شود که ماشین تراش را با پاهایش کار می‌کند و وسیله‌ای را که می‌خواهد لاک بزند به جلو و عقب می‌چرخاند. ابتدا شیارهایی روی چوب برید، سپس با گرفتن لاک لاک زدیک قطعه رزین رنگی و نگه داشتن آن در برابر جسم در حال چرخش. اصطکاک حرارت کافی ایجاد می کند تا ماده مومی روی جسم ذوب شود و آن را رنگ آمیزی کند.

سپس با عبدالغفور کاهتری، یکی از اعضای نسل هشتم خانواده ای آشنا شدیم که بیش از 300 سال هنر روگان خلق کرده است. این خانواده آخرین کسی است که هنوز نقاشی روگان خلق می کند و عبدل زندگی خود را وقف نجات هنر در حال مرگ با به اشتراک گذاشتن آن با جهان و آموزش آن به بقیه اعضای خانواده اش کرده است تا اطمینان حاصل شود که خط خونی ادامه دارد. او و پسرش جوما هنر باستانی نقاشی روگان را برای ما به نمایش گذاشتند، ابتدا با جوشاندن روغن کرچک به شکل خمیری بی رنگ و افزودن پودرهای رنگی مختلف. سپس، Jumma از یک میله آهنی نازک برای کشش خمیر به طرح هایی استفاده کرد که روی نیمی از یک تکه پارچه نقاشی می شد. در نهایت پارچه را از وسط تا کرد و طرح را به طرف دیگر منتقل کرد. قطعه تکمیل‌شده یک الگوی متقارن پیچیده بود که از انفجار رنگ‌های بسیار دقیقی تقلید می‌کرد. من هرگز این روش نقاشی را ندیده بودم، از مواد اولیه گرفته تا تکنیک.

شبح منظره غروب آفتاب چند رنگ گریت ران کوچ، گجرات
شبح منظره غروب آفتاب چند رنگ گریت ران کوچ، گجرات

علاوه بر تمام هنرهای باورنکردنی ساخت بشر، ما همچنین توانستیم یکی از بزرگترین خلاقیت های مادر طبیعت را ببینیم. یک روز بعدازظهر، بهارات ما را به بزرگ‌ترین کویر نمک جهان برد. بخش بزرگی از صحرای ثار را اشغال می کند و مستقیماً از مرز به پاکستان می رود. بهارات به ما گفت که تنها راه عبور از کویر سفید شتر و پس از دیدن آن و راه رفتن است.آن - من او را باور دارم. مقداری از نمک خشک و سفت است، اما هر چه جلوتر بروید، باتلاق‌تر می‌شود و به زودی در آب شور فرو می‌روید.

در طول سه روز کاوش در روستا، یک شب را در هتلی گذراندیم که روزهای بهتری را در بوج دیده بود و یک شب را در استراحتگاه روستای شام سرحد در هودکا، روستایی با قبایل و قبایل گذراندیم. هتل اداره شده اتاق‌ها در واقع کلبه‌های گلی سنتی و «چادرهای بوم‌گردی» هستند که با امکانات مدرن، از جمله حمام اختصاصی، به روز شده‌اند. کلبه‌ها و چادرها دارای آینه‌کاری دقیقی هستند که در خانه‌های مردم دیدیم، و همچنین منسوجات درخشان و سفال‌های خاودا.

در آخرین عصرمان در هودکا، پس از صرف یک شام بوفه با غذاهای محلی در چادر ناهار خوری در فضای باز هتل، با چند مهمان دیگر دور آتش جمع شدیم و برخی از نوازندگان موسیقی محلی پخش کردند. با فکر کردن به تمام هنری که دیده بودیم، به ذهنم رسید که هیچ یک از این چیزها احتمالاً آن را به موزه تبدیل نمی کند. اما این باعث نمی‌شود که آن را کمتر زیبا، کم‌تأثیر، اعتبار کمتر، یا ارزش کمتری برای هنر نامیدن کند. به راحتی می‌توان تماشای هنرمان را به موزه‌ها و گالری‌ها منتقل کرد و به چیزهایی که صرفاً برچسب «صنایع دستی» دارند، نگاه تحقیرآمیز داشت. اما به ندرت می‌بینیم که هنر واقعی با چنین مواد ساده ساخته شده باشد، با استفاده از روش‌هایی که صدها سال بین اعضای خانواده منتقل شده و چیزهایی خلق می‌کنند که به زیبایی هر چیزی که روی دیوار گالری آویزان شده است.

توصیه شده: