دفتر خاطرات یک رزمناو برای اولین بار - گذرگاه داخلی آلاسکا
دفتر خاطرات یک رزمناو برای اولین بار - گذرگاه داخلی آلاسکا

تصویری: دفتر خاطرات یک رزمناو برای اولین بار - گذرگاه داخلی آلاسکا

تصویری: دفتر خاطرات یک رزمناو برای اولین بار - گذرگاه داخلی آلاسکا
تصویری: 4.Рождение Парфии. Империя Центральной Азии, остановившая Рим (247-131 гг.до н.э) 2024, ممکن است
Anonim
مروارید نروژی در آلاسکا
مروارید نروژی در آلاسکا

من در سال 2007 اولین سفر دریایی خود را از طریق گذرگاه داخلی آلاسکا بر روی مروارید نروژی آغاز کردم. روز قبل از حرکت کشتی ما به اقیانوس آرام، ترکیبی از هیجان و اضطراب را احساس کردم، به خصوص در مورد دورنمای حمل بار. ملزومات چمدانی که خیلی کوچک به نظر می رسید.

آلاسکا در صدر فهرست سطل من قرار داشت و به نظر می رسید که سفر دریایی راهی عالی برای کاوش در آن بدون نیاز به حمل بارهایم هر شب به یک هتل جدید باشد. به نظر می رسد گزینه Freestyle Cruising® خط کروز نروژی برای کسی (مثل من) که علاقه ای به برنامه های تعیین شده ندارد، مناسب است. این واقعیت که از شهر محل زندگی من سیاتل به راحتی قابل دسترسی بود یک امتیاز مثبت بود.

روز اول: سوار شدن به مروارید نروژی

من سه ساعت قبل از برنامه ریزی برای حرکت مروارید نروژی به اسکله 66 در سیاتل رسیدم، اما مطمئناً تنها من نبودم. پس از سپردن چمدانم به نگهبانی، بلیط انفرادی خود را به آخرین مرز تحویل گرفتم و سوار کشتی ای شدم که هفت روز آینده در آن زندگی خواهم کرد.

مناطق مشترک شلوغ بود زیرا مردم با خانه موقت خود در دریا آشنا شدند. دکور و فضای آن یادآور یک کازینو پر جنب و جوش بود. بعد از یک تمرین سریع قایق نجات روی عرشه آن شب، مروارید نروژی به آنجا رفتدریا.

روز دوم: در دریا

آب‌های غرب جزیره ونکوور ناآرام بود و تمام موج‌ها را در شکمم حس می‌کردم که تمام شب را در کابینم می‌چرخانم. صبح، سعی کردم با بازدید از عرشه فوقانی، بیماری حرکت را نادیده بگیرم، اما قدم زدن در اطراف قایق به سرعت غیرقابل کنترل شد.

من به دنبال تسکین به شکل بسته بندی جلبک دریایی و ماساژ در آبگرم بودم که فقط تا زمانی که دوباره بلند شدم تا راه بروم آرامم کرد. دربان، که بعد از ظهر همان شب مرا به شام کاپیتان دعوت کرد، زنجبیل و کراکر به کابین من فرستاد، در حالی که او توضیح داد که امواج فقط «متوسط» هستند، نه «خشن».

شام کاپیتان شامل یک ساعت کوکتل در سالن اسپیناکر بود که از پنجره‌های آن منظره‌ای از یک نهنگ گوژپشت در دوردست داشت و شام در یک رستوران فرانسوی صمیمی که یک تارت پنیر بز گرم و اردک نارنجی سرو می‌کرد.

روز سوم: ژوئن

در روز سوم سفر دریایی، مروارید نروژی وارد پاساژ داخلی آلاسکا شد. با عبور کشتی از جزایر پوشیده از برف اطراف، مشاهده نهنگ ها بیشتر شد. مهمانان دیگر صبح خود را در میدان های رانندگی، زمین تنیس، یا دیوار صخره نوردی سپری کردند.

هنگامی که کشتی به جونو رسید، یک شاتل به تراموای کوه رابرتز ارائه کرد، که از آنجا مهمانان می توانستند برای خرید، موزه ها و رستوران ها به مرکز بروید. موزه ایالتی آلاسکا در داون تاون جونو نمایشگاه هایی در مورد تاریخ طبیعی، هنر و فرهنگ بومی، دوران تصرف روسیه، گذار به تملک آمریکا، عجله طلا، وگردشگری مدرن خرید در بندر برای سوغاتی ها و آثار هنری محلی مثمر ثمر بود.

روز چهارم: Skagway

قایق لنگر انداخته در اسکاگوی - که ساختمانهای رنگارنگ آن در کوهستانها آن را شبیه مدلی از یک شهر از کشتی به نظر می رساند - در ساعت 6 صبح

Skagway تعدادی فعالیت سرگرم‌کننده مانند گورستان گلد راش و آبشار رید ارائه می‌دهد، البته آنها با دو مایلی پیاده روی از اسکله فاصله دارند. این شهر کوچک جمع و جور دارای فروشگاه‌ها، گالری‌ها، و موزه جذاب اسکاگوی برای مطالعه است.

روز پنجم: پارک ملی خلیج گلاسیر

بیدار شدن با منظره پارک ملی خلیج گلاسیر از بالکن من راه بدی برای شروع روز پنجم نبود.

حدود دوازده مهمان - از جمله من - برای تماشای یخچال مارجری به طول 21 مایل از پل دعوت شده بودند. قایق قبل از حرکت حدود یک ساعت در اطراف کوه های یخ در خلیج گلاسیر مانور داد. یخچال لامپلوگ در راه خروج قابل مشاهده بود.

روز ششم: کچیکان

مروارید نروژی در سپیده دم در Ketchikan لنگر انداخت تا مهمانان بتوانند تا زمان ناهار قطب های توتم، آبشارها، کوه ها، و نهرهای ماهی قزل آلا را کاوش کنند.

نمایش آکروباتیک هوایی در تئاتر Stardust بعدازظهر برگزار شد، که طی آن گروه برای خواندن آهنگ خداحافظی روی صحنه گرد هم آمدند.

روز هفتم: ویکتوریا، بریتیش کلمبیا

در آخرین روز کامل سفر دریایی، مروارید نروژی تا حدود ساعت 5:30 بعد از ظهر در دریا بود که به ویکتوریا، بریتیش کلمبیا، کانادا رسید. هنگام عبور کشتی از تنگه خوان دو فوکا بعدازظهر، مهمانان از این فرصت استفاده کردند و استراحت کردند.

در حالبا رسیدن به ویکتوریا، سوار اتوبوسی به باغ بوچارت شدم. مسیر روستایی و دیدنی بود، باغ ها بی نهایت رنگارنگ. تور دو ساعت در باغ‌ها طول کشید و وقتی اتوبوس به مرکز شهر ویکتوریا برگشت، هوا تاریک بود. صبح روز بعد، به خاک خانه برمی گشتم.

یادداشت سردبیر: همانطور که در صنعت سفر معمول است، به منظور بررسی این خدمات، اقامتگاه، غذا، و/یا تفریح با تخفیف به نویسنده ارائه شد. در حالی که بر این بررسی تأثیری نداشته است، TripSavvy به افشای کامل همه تضاد منافع احتمالی معتقد است. برای اطلاعات بیشتر، به خط مشی اخلاقی ما مراجعه کنید.

توصیه شده: