یک نویسنده صحنه ادبی مونتگومری، آلاباما را بررسی می کند

یک نویسنده صحنه ادبی مونتگومری، آلاباما را بررسی می کند
یک نویسنده صحنه ادبی مونتگومری، آلاباما را بررسی می کند

تصویری: یک نویسنده صحنه ادبی مونتگومری، آلاباما را بررسی می کند

تصویری: یک نویسنده صحنه ادبی مونتگومری، آلاباما را بررسی می کند
تصویری: کنش‌های کوچک ایستادگی، بخش دوم (کتاب صوتی) 2024, آوریل
Anonim
F. Scott and Zelda Fitzgerald Museum
F. Scott and Zelda Fitzgerald Museum

لحظه ای طول کشید تا به یاد بیاورم که وقتی از خواب بیدار شدم کجا بودم. با باز شدن چشمانم، همه چیز تار بود، اما با بالش گلدوزی شده ای که دیشب دیده بودم، می توانستم صندلی گوشه ای را تشخیص دهم. من قبلاً آنچه را که قبل از عینک زدنم گفته بود به یاد آوردم: "آن مردها فکر می کنند من کاملاً تزئینی هستم و آنها احمقی هستند که بهتر نمی دانند." این یک نقل قول از زلدا فیتزجرالد بود - که در اتاق قبلی او خوابیده بودم، در نامه ای به همسرش، نویسنده F. Scott Fitzgerald، نوشته شده بود.

من در مونتگومری، آلاباما بودم و در یک خانه دو طبقه به سبک کاردستی که در سال 1910 ساخته شد و توسط فیتزجرالدها با دخترشان اسکاتی از سال 1931 تا 1932 اجاره شده بود، اقامت داشتم. این خانه، در محله تاریخی Cloverdale، جایی است که زلدا تنها رمان خود را نوشت، «مرا در والس را نجات بده» (عکس نویسنده کت کتاب در سرسرای خانه گرفته شده است)، و جایی که اف. اسکات بخش‌هایی از «لطیف شب است» را نوشت. زلدا در پایتخت آلاباما به دنیا آمد و با اف. اسکات در زادگاهش آشنا شد. او در ژوئیه 1918 به عنوان ستوان دوم در طول جنگ جهانی اول در نزدیکی کمپ شریدان مستقر شد. اولین رمان او، «این طرفاز بهشت» بیرون آمد. این به سرعت مورد تحسین قرار گرفت و آنها به زودی به نیویورک و سپس اروپا سفر کردند و با سبک زندگی پر زرق و برق دهه 1920 زندگی می کردند که اغلب در آثار او به تصویر کشیده می شد.

زلدا که یک رقصنده، نقاش و نویسنده بود، با مشکلات روانی دست و پنجه نرم می کرد، و اف. اسکات یک الکلی بود، که منجر به ازدواج پرفراز و نشیب شد، حتی در حالی که آن ها متعلق به عصر پر زرق و برق جاز بودند. اف. اسکات در پایان سال 1931 خانه مونتگومری را ترک کرد تا به هالیوود برود و سعی کند فیلمنامه نویس شود. پدر زلدا یک ماه بعد درگذشت و او را به یک شکستگی کشاند و او در نهایت به کلینیک فیپس در بیمارستان جانز هاپکینز در بالتیمور متعهد شد. او تا زمان مرگش در آتش سوزی در بیمارستان هایلند در اشویل، کارولینای شمالی، در سال 1948 داخل و خارج از آسایشگاه بود. این خانه در خیابان فلدر در مونتگومری آخرین جایی بود که این زوج تا به حال با هم زندگی می کردند.

F. Scott and Zelda Fitzgerald Museum، لباس های گتسبی
F. Scott and Zelda Fitzgerald Museum، لباس های گتسبی

امروز، طبقه همکف خانه میزبان موزه اف. اسکات و زلدا فیتزجرالد است، تنها موزه جهان که به این زوج ادبی اختصاص داده شده است، و دو آپارتمان در طبقه بالا که هر دو در Airbnb قابل رزرو هستند. یکی سوئیت یک خوابه F. Scott است، و دیگری دقیقاً روبروی سالن، سوئیت دو خوابه Zelda است که من شب را در آن گذراندم. هر کسی که اقامتی در این سوئیت رزرو کند، مانند من یک تور رایگان با راهنما از موزه دریافت می کند (در غیر این صورت ورودی 8 دلار است)، که مملو از نامه های اصلی، دست نوشته ها، آثار هنری زلدا، لباس و جواهرات متعلق به خانواده، عکس ها، کتاب است. ، و دیگر یادگاری ها.

من همیشه یک مشتاق بودمخواننده-من همان بچه ای بودم که زیر جلد می ماندم و با چراغ قوه می خواندم- و عشق من به کتاب همچنان با من باقی ماند که به سمت رشته ادبیات انگلیسی رفتم و هفت سال به عنوان ویراستار کتاب کار کردم. "گتسبی بزرگ" اولین کتابی بود که در دبیرستان خواندم و برایم جالب بود. من از خواندن در مورد سبک زندگی دهه 1920 لذت بردم، اما با داستان دستیابی به رویای آمریکایی نیز مرتبط بود - بیشتر پدربزرگ و مادربزرگم مهاجر بودند و من با شنیدن داستان های آنها بزرگ شدم. هنگامی که در سال 2005 به شهر نیویورک نقل مکان کردم، به کاوش در لانگ آیلند اشاره کردم. من خانواده ای در گریت نک دارم، جایی که فیتزجرالدها بخشی از زمان خود را در نیویورک زندگی می کردند، و گریت نک به همراه گردن گاو الهام بخش شرق و غرب اگز در «گتسبی بزرگ» بودند. به طور طبیعی، من از این فرصت استفاده نکردم که در همان خانه ای که زمانی اف. اسکات و زلدا در آن زندگی می کردند، بخوابم.

مونتگومری، که به عنوان یک مکان مهم در جنبش حقوق مدنی ایالات متحده شناخته می شود، علاوه بر صحنه های ادبی چشمگیر، تاریخ زیادی را برای کاوش ارائه می دهد - و شاید تعجب آور نباشد که آنها به طور جدایی ناپذیری به هم مرتبط هستند. NewSouth Publishing، یک مطبوعات محلی کوچک، از دهه 1990 کتاب‌های مرتبط با فرهنگ جنوب را منتشر کرده است و ویترین گوشه آن محل استقرار کتابفروشی Read Herring است. اخیراً، 1977 Books (در پاییز 2019 در ساختمان تازه طراحی شده کرس افتتاح شد) یک کتابخانه-کتابفروشی-فضای جامعه غیرانتفاعی است که توسط فعالان LGBTQ آغاز شده است. قفسه‌هایی که با دقت تنظیم شده‌اند پر از کتاب‌های فمینیست سیاه‌پوست، شعر، خاطرات، کتاب‌های کودکان و داستان‌های دگرباش، ترنس، سیاه‌پوست ونویسندگان بومی علاوه بر این، موزه میراث ابتکار عدالت برابر، فروشگاهی درخشان دارد که مملو از ادبیات مهم در مورد برده داری، حقوق مدنی، و تجربه آمریکایی آفریقایی تبار است.

زندگی در بروکلین، اغلب احساس می‌کنم به بهترین چیزها دسترسی دارم، اما مونتگومری، شهری با کمتر از 200000 نفر جمعیت، به من یادآوری کرد که شهرها و شهرهای کوچک‌تر نیز می‌توانند کارهای ادبی جدی ارائه دهند. و خانه فیتزجرالد فرصتی بی نظیر برای غرق شدن در تاریخ و ادبیات ارائه داد.

سوئیت زلدا-اتاق من برای شب- دارای دو اتاق خواب است که یکی از آنها با سلیقه تزئین شده است که گویی متعلق به زلدا است و دیگری به دختر فیتزجرالدها، اسکاتی اختصاص داده شده است. همچنین یک اتاق نشیمن، آشپزخانه کوچک، اتاق غذاخوری، اتاق آفتاب‌گیر روشن، و حمام کاشی‌کاری شده نیز وجود دارد.

آپارتمان مملو از مبلمان و عتیقه‌های دوره‌ای است (اگرچه برای خانه اصلی نیست)، یک دستگاه پخش ضبط کار با موسیقی‌های انتخاب شده از زمان خود، نامه‌های قاب‌دار بین زلدا و اف. اسکات، و پرتره‌های خانوادگی روی دیوارها. زلدا از یک پرتره نقاشی شده بالای شومینه در اتاق نشیمن به پایین نگاه می کند و نقل قول های او بالش های مختلف پرتابی را تزئین می کند. این بالش ها در فروشگاه هدایای موزه نیز فروخته می شوند و یکی از معدود تزئینات مدرن در سوئیت هستند. تلویزیون وجود ندارد، اما خوشبختانه آپارتمان با Wi-Fi راه اندازی شده است.

F. Scott and Zelda Fitzgerald Museum، کتابهای روی میز قهوه
F. Scott and Zelda Fitzgerald Museum، کتابهای روی میز قهوه

وقتی برای اقامتم بسته‌بندی را باز می‌کنم، وسایلم را در گوشه‌ای گذاشتم و احساس می‌کردم که در خانه دیگران مهمان هستم. متناوبا میخونمقسمت‌هایی از کتاب‌های زلدا و اف. اسکات که با وظیفه‌ای روی میز قهوه‌خوری گذاشته شده بودند، سعی می‌کردند به رکوردها گوش دهند (اما نتوانستند بفهمند چگونه می‌توان پخش‌کننده به ظاهر شکسته را درست کرد)، حروف ماکت قاب‌شده روی دیوار را مطالعه کرد. در مجموعه تلویزیونی آمازون "Z: آغاز همه چیز" استفاده شد (حروف واقعی در طبقه پایین موزه هستند) و به هر صدایی که از ساختمان قدیمی منتشر می شد می پرید.

به همان اندازه هیجان‌انگیز و ترسناک بود، مخصوصاً به دلایلی داخل اتاق اسکاتی با تخت‌های دو نفره عجیب و غریب، روشویی عتیقه و نقاشی‌های اصلی زلدا ایستاده بود. با نگاه کردن به عکسی از زلدا در یک لباس شلوار، احساس کردم به شدت عرق کردم. و در کمال تعجب بیش از هر چیز دیگری، استفاده از حمام به من این احساس را داد که واقعاً در جایی ایستاده ام که زمانی آنها ایستاده بودند. در حالی که مبلمان اصلی نبودند، توالت، سینک و وان حمام مطمئناً بودند. آیا عجیب است که وقتی در آینه بالای سینک پایه حمام کوچک به خودم نگاه می کردم، حضور زلدا را بیشتر احساس کردم؟

F. Scott and Zelda Fitzgerald Museum، نیمکت‌هایی در زیر درخت ماگنولیا
F. Scott and Zelda Fitzgerald Museum، نیمکت‌هایی در زیر درخت ماگنولیا

صبح روز بعد، پس از پوشیدن لباس و جمع کردن وسایلم، از پنجره های بزرگ اتاق نشیمن به چمن زیرین خیره شدم. درخت بزرگ ماگنولیا در قسمت مرکزی حیاط جلویی قرار داشت و دو نیمکت در زیر آن قرار داشت. با دیدن درختی که احتمالاً به اندازه خود خانه قدمت داشت، تصور کردم زلدا و اف. اسکات از سایه آن لذت می برند و گل هایش را بو می کنند - یا به احتمال زیاد بعد از یک مهمانی دیر به خانه باز می گردند تا در مستی مشاجره کنند.زیر آن سفر من به آلاباما - و چیزی که تقریباً 100 سال قبل به نظر می رسید - به پایان رسید، آماده بودم به نزد خانواده ام در بروکلین برگردم، جایی که بدترین مشاجرات ما معمولاً حول مشکلات دنیوی مانند بیرون آوردن زباله ها می چرخید.

توصیه شده: