فقط سوپ را بخور: مرزهای آشپزی من را در ماکائو فشار می دهم

فقط سوپ را بخور: مرزهای آشپزی من را در ماکائو فشار می دهم
فقط سوپ را بخور: مرزهای آشپزی من را در ماکائو فشار می دهم
Anonim
تصویر نویسنده روی میزی پر از غذا با خط افق ماکائو پشت سرش نشسته است
تصویر نویسنده روی میزی پر از غذا با خط افق ماکائو پشت سرش نشسته است

ما ویژگی های ماه سپتامبر خود را به غذا و نوشیدنی اختصاص می دهیم. یکی از بخش‌های مورد علاقه ما در سفر، لذت امتحان کردن یک کوکتل جدید، رزرو یک رستوران عالی، یا حمایت از یک منطقه شراب محلی است. اکنون، برای تجلیل از طعم‌هایی که دنیا را به ما می‌آموزند، مجموعه‌ای از ویژگی‌های خوشمزه، از جمله نکات مهم سرآشپزها برای خوب غذا خوردن در جاده، نحوه انتخاب یک تور غذایی اخلاقی، شگفتی‌های سنت‌های باستانی آشپزی بومی را گرد هم آورده‌ایم. و گپ زدن با امپرساریو تاکو هالیوود دنی ترجو.

قسمتی از "Portlandia" را می شناسید که در آن کری برادشتاین و فرد آرمیسن پیشخدمت خود را درباره زندگی جوجه هایی که در آنجا سرو می شود کباب می کنند؟ من آن را در سفری به ماکائو زندگی کردم - به جز غذای مورد نظر باله کوسه بود و نقش پیشخدمت توسط یک راهنمای تور بی تفاوت انجام شد.

همانطور که راهنمای ما کن توضیح داد،سوپ باله کوسه، یک غذای بسیار بحث برانگیز که گفته می شود منشأ آن در سلسله سونگ چین است، یک غذای لذیذ با محتوای کلاژن بالا است که برای خانم ها مفید است. با این حال، این سوپ از نظر واقعی و اخلاقی هزینه بالایی دارد. بر اساس گزارش Humane Society International، سالانه 72 میلیون کوسه برای خوردن سوپ باله کوسه کشته می شوند.کاسه می تواند تا 100 دلار قیمت داشته باشد.

"این از کجا آمد؟" "آیا کشاورزی پایدار است؟" "آیا کوسه قبل از برداشت باله کشته شد؟" گروه سؤالات خوبی را مطرح کرد اما فرد اشتباهی را هدف قرار داد. کن با نیمه جان گفت: «بله، البته، به طور پایدار برداشت می‌شود.»

علیرغم نگرانی‌های اخلاقی مشروع پیرامون ظرف، من همچنان احساس ناراحتی می‌کردم. تنها دلیلی که کاسه سوپ روی میز ما بود این بود که برخی از اعضای گروه صحبت در مورد باله های کوسه را ترک نمی کردند - و فایده ای نداشت که این سومین بار در دو روز بود که همیشه از این نوع شکایت ها می شنیدم. در یک کسب و کار فروش غذاهای چینی بدون ظرافت، بدون توجه به اصول اخلاقی غذا.

Rua da Felicidade یا خیابان خوشبختی، با درها و پنجره های قرمز رنگ روی تمام ساختمان ها
Rua da Felicidade یا خیابان خوشبختی، با درها و پنجره های قرمز رنگ روی تمام ساختمان ها

قبل از سفرم، تنها چیزی که در مورد ماکائو می دانستم صنعت قمار آن بود. با این حال، به زودی متوجه شدم که این شهر با 17 رستوران ستاره‌دار میشلین با سابقه، برخلاف هر مقصدی که قبلاً دیده‌ام، یک شهر غذای یونسکو نیز هست.

اکنون یک منطقه اداری ویژه چین، ماکائو برای بیش از چهار قرن تحت حاکمیت استعماری پرتغال بود، تنها در سال 1999 به چین "تسلیم" شد. نتیجه یک شبه جزیره و جزیره به وسعت 12.7 مایل مربع است خیابان‌ها و ساختمان‌هایی که شبیه یک شهر پرتغالی هستند، استراحتگاه‌های کازینویی پیچیده، و هتل‌هایی طراحی می‌کنند که شبیه وگاس و ساختمان‌های آپارتمانی نزدیک به هم هستند.

غذاهای ماکائو نیز به همین ترتیب تقسیم بندی می شوند: رستوران های پرتغالیغذاهای «اصیل» از آشپزخانه‌هایی که سرآشپزهای پرتغالی سرو می‌کنند فراوان است. اگر به کانتونی علاقه دارید، به راحتی با مکان‌های کم‌سوم ستاره‌دار میشلن یا غذاخوری‌های ساده سیر می‌شوید. سپس شما غذای ماکانی دارید، ترکیبی از سبک‌های آشپزی و مواد اولیه از اروپا، آفریقا و آسیا، که چیزی کاملاً جدید و کاملاً منحصر به فرد برای ماکائو ایجاد می‌کند.

سفر من، همراه با گروهی از روزنامه نگاران دیگر، با هدف برجسته کردن غذاهای باورنکردنی منطقه، با استراحت بین وعده های غذایی برای نشان دادن معماری، فرهنگ و تاریخ ماکائو بود. در طول آن چهار روز، برخی از بهترین وعده‌های غذایی زندگی‌ام را خوردم و مرزهای آشپزی‌ام را به روش‌هایی که هرگز تصور نمی‌کردم آزمایش کردم.

اما، علیرغم اشتیاق کلی گروه، تنش سنگینی در برخی از وعده های غذایی ما وجود داشت. هر وقت به رستوران کوچکی می رفتیم که غذاهای چینی بی تکلف می فروخت، متوجه بحث های کلی در مورد عجیب بودن برخی از این غذاها می شدم. این واکنشی نبود که از گروهی از افرادی که برای امرار معاش به دنیا سفر می کنند، انتظار داشته باشم. سفر ما به صراحت درباره غذا و کشف صحنه آشپزی باورنکردنی ماکائو بود، با این حال نویسندگان حرفه ای داشتیم که عباراتی را تکرار می کردند که به طرز خطرناکی به بیگانه هراسی نزدیک بود. «باورم نمی‌شود که آن را بخوری!» اما چرا کسی می خواهد این را بخورد؟ "آیا این فوق العاده بی رحمانه نیست؟"

میز پر از انواع نوشیدنی و غذاهای چینی نیمه خورده
میز پر از انواع نوشیدنی و غذاهای چینی نیمه خورده

نخستین زمزمه ها در نیمه راه آمد. در اواخر سپتامبر یک روز گرم بود و به وقت ناهار نزدیک می شد. ما در Coloane بودیم، بخشی ساکت ترماکائو، برای دیدن ساکنان ستاره پاویون پاندا و نمونه چند تارت تخم مرغ معروف جهان. پانداها عالی بودند، اگر اندکی غمگین به نظر می رسیدند، و من از گرسنگی می مردم.

این رستوران به عنوان "غذاهای محلی ماکائو" نامگذاری شد، که وقتی متوجه شدید که غذاهای محلی ماکائو می تواند ترکیبی از غذاهای پرتغالی، کانتونی و ماکائو باشد، معنای زیادی ندارد. آن ها که کافه Nga Tim نام داشت، دو منو ارائه کردند، یکی برای غذاهای پرتغالی و دیگری برای غذاهای کانتونی. کن برای گروه سفارش داد، و در حالی که منتظر غذا بودیم، او با بی حوصلگی گفت که موش های صحرایی، مخصوصاً پاها را خورده است. لبخند مزاحم او این شوخی را از بین برد، اما همراهان سفر من همچنان از این ایده وحشت داشتند.

مانند هر وعده غذایی دیگر، ما غذای بیشتری از آنچه برای همه ما به نظر می رسید ممکن بود خوردیم. گوشت خوک با پوست سرخ شده به قدری ترد بود که خرد شده بود، گوشت گاو سرخ شده روی بستری از رشته فرنگی ترد، بشقاب صدف سرخ شده، لنگ کبابی، تکه‌های سرخ شده، ماهی سفید با استخوان‌های ریز و ریز برای بلعیدن، و یک سرامیک وجود داشت. ظرفی که به بهترین شکل می‌توان آن را به‌عنوان یک کاسرول کرمی که با گشنیز تازه تزیین کرد، توصیف کرد. آخرین ظرف دست نخورده روی میز نشسته بود و مثل یک چالش به ما اشاره می کرد.

وقتی کن سرانجام از گروه پرسید که آیا کسی می‌خواهد کرم‌ها را امتحان کند، من داوطلب شدم. (پدر و مادرم همیشه می گفتند: «اگر چیزی را امتحان نکنید، نمی توانید بگویید که دوست ندارید.») طعم آن غیر قابل توجه بود، و اگر چشمانم را در حین جویدن ببندم، برجسته ترین طعم آن تخم مرغ بود. من دوست ندارم، مگر اینکه تخم مرغ سرخ شده، آب پز یا آب پز باشد. حداقل برای یک لقمه دیگر به عقب برگشتم، اما هر بار که به آن نگاه می کردمکاسه سرامیکی و شکل کرم ها را دیدم، شکم من یک تلنگر کوچک انجام داد. فکر می کنم من تنها روزنامه نگاری بودم که از این غذای مرموز نمونه گرفتم.

"شما نمی توانید بگویید که چیزی را دوست ندارید اگر آن را امتحان نکنید"

در آخرین روز کامل خود در ماکائو، از بازار سه طبقه قرمز بازدید کردیم. اینکه بگویم هیجان زده بودم دست کم گرفته شده است. من عاشق خواربارفروشی‌ها هستم، و در هر مقصدی که بازدید می‌کنم باید از یکی از آنها بازدید کنم. می خواستم در مورد نحوه خرید و خوردن مردم ماکانی در زندگی روزمره خود بیشتر بدانم. ساعتی را صرف گشت و گذار در بازار با بسته‌های محصولات منظم آن کردیم. اما در غرفه های قصابی سطح پایین تر جایی بود که من بیشتر مجذوب شدم. در اینجا، اگر بخواهید، می توانید مجموعه ای از اندام ها یا کل سر خوک را خریداری کنید. ردیف و ردیف ماهی تازه منتظر پختن بود و حتی یک سینی بزرگ از کرم های قرمز چاق که روز قبل خوردم. در حالی که من به همه این مواد غذایی متمایل شدم، چند نفر از اعضای گروه عقب نشینی کردند. یک زن حتی وارد بازار نشد (ایده غذای خام یا نیم پز باعث شد احساس بی قراری کند)، و وقتی مجبور شدیم برای غذای بعدی خود را ترک کنیم، احساس آرامش مبهمی داشتیم.

آخرین ناهار ما در ماکائو یک جشن واقعی از غذاهای چینی بود. پودینگ کنجدی که شبیه یین و یانگ آبکاری شده بود، ساندویچ گوشت خوک، پای خوک پخته، کاسه سوپ رشته فرنگی، رشته فرنگی سرخ شده، چند نوع مرغ سرخ شده، و ستاره های گفتگوی ما: سوپ باله کوسه و سوپ پرنده بود. پودینگ لانه.

بعد از روزها اشاره به باله های خشک شده یا جعبه های لانه، وقت آن رسیده بود که غذاهای لذیذ را امتحان کنیم. درپودینگ به اندازه کافی خوب بود - خوشمزه بود و لانه پرنده تقریباً به عنوان چاشنی اضافه شد. لانه تمام بافت و بدون طعم بود، شبیه ژلاتین در حال فرو ریختن. با این حال، با وجود اطمینان کن که هیچ کوسه‌ای برای غذا شکنجه نشده است، سوپ دست نخورده ماند. در نهایت، او پرسید که آیا کسی می‌خواهد تلاش کند، و دوباره، من داوطلب شدم. من به تنهایی آن را سفارش نمی دادم، اما از قبل روی میز بود، و چه زمانی دیگر این فرصت را داشتم؟

و راستش، بعد از آن همه هیاهو، نمی گویم که سوپ را اصلا دوست داشتم، اما اگر هرگز امتحان نمی کردم، هرگز نمی دانستم.

توصیه شده: